Wednesday, August 5, 2009

معاویه: باعث مرگ عمار یاسر علی است که او را به جنگ آورد.

عمار یاسر و پدر و مادرش - سمیه و یاسر- و برادرش عبدالله ، از نخستین کسانی بودند که دعوت پیامبر (ص) را پذیرفتند و اسلام آوردند و بدین گناه نیز سخت ترین شکنجه ها را متحمل شدند. پدر و مادرش هر دو در زیر شکنجهء مشرکان جان سپردند و اولین شهیدان مسلمان بودند. او و برادرش را نیز مشرکان لباس آهنین می پوشانیدند و در گرمای سوزان نیمروز مکه نگه می داشتند و با شیوه های دیگر نیز آنان را شکنجه می دادند؛ به گونه ای که تا حدود چهل سال پس از این ماجراها ، وقتی عمار از جهان رفت، آثار شکنجه و سوختگی همچنان بر پشت او نمایان بود. عمار در تمامی صحنه های مبارزه علیه بیداد و دفاع از حق پیشگام بود. نخست به حبشه و سپس به مدینه هجرت کرد و به هر دو قبله نماز گزارد؛ و هنگامی که مسجد رسول (ص) را در مدینه می ساختند، هر یک از صحابه می رفت و سنگی می آورد و سپس بازمی گشت و سنگی دیگر می آورد. ولی عمار، هر بار دو سنگ می آورد؛ تا جایی که پیامبر (ص) به او فرمود کار را بر خود سخت نکند. وی در تمامی غزوات رسول (ص) شرکت داشت؛ و آیات متعددی در ستایش وی نازل و احادیث فراوانی در تجلیل از مقام والای او از پیامبر (ص) روایت شده است، از جمله این حدیث : إن عماراً مع الحق و الحق معه ؛ یدور عمار مع الحق اینما دار – به راستی عمار با حق است و حق با او؛ هر کجا حق بگردد عمار با آن می گردد.پس از رحلت رسول (ص) نیز عمار از سویی در نبردهایی که برای دفاع از حق برپا می شد، شرکت می جست؛ و در واقعهء یمامه، حتی پس از آنکه گوش او با ضربهء دشمن بریده شده و آویزان بود، سرسختانه می جنگید؛ و با فریاد خود، مسلمانان را به پایداری در میدان پیکار فرامی خواند. از سوی دیگر، از معدود کسانی بود که نزدیکترین و صمیمانه ترین پیوندها را با امام علی (ع) و خاندان پاک او داشتند. یکی از ارکان چهارگانهء اصحاب امام شمرده می شد؛ و به روایت امام باقر(ع) از پدرش از جدش، امام علی(ع) عمار را یکی از آن هفت تن می شمرد که مردم به برکت او روزی می خورند و یاری می شوند و باران رحمت بر ایشان می بارد. وی از معدود افرادی بود که بر پیکر فاطمهء زهرا (ع) نماز خواندند و در هر فرصتی از جمله در شورایی که پس از خلیفهء دوم برای تعیین خلیفه تشکیل شد، بیشترین دفاع و ستایش را از امام کرد؛ و مسلمانان را از رویگردانی از امام برحذر داشت؛ و فریاد اعتراض قریشیان را وقعی ننهاد. در سالهای پیش از خلافت امام(ع) نیز به جرم حق گویی های آشکار و مقابله و مبارزه با ستم ها و انحرافاتی که جامعهء اسلامی با آن دست به گریبان بود، مصائب فراوانی را تحمل کرد؛ و یک بار او را چندان زدند که در شکم او فتق به هم رسید و استخوان پهلویش بشکست و مثل مرده به زمین افتاد و از هوش رفت و چندین نماز از او فوت شد. هنگامی هم که امام علی(ع) به خلافت رسید، عمار مردم را ترغیب می نمود که در مبارزه با سرکشان و یاغیان متجاوز، امام را همراهی نمایند؛ و خود نیز با وجود کهولت و کبر سن و آن همه رنج و آسیب جسمانی که داشت، در میدان جنگ حضور می یافت؛ و با تحرک و نشاط خود، سرمشقی برای جوانان حق جوی و مجاهد بود؛ و سرانجام در سن نود و چهار سالگی در جنگ صفین به دست سپاه معاویه به شهادت رسید؛ و پیش بینی پیامبر(ص) که فرموده بود: « عمار را گروه باغی (متجاوز و ستمگر) می کشند. او آنان را به بهشت می خواند و آنان وی را به دوزخ می خوانند.» تحقق یافت؛ و معاویه که نمی توانست انتساب این حدیث به رسول (ص) را منکر شود، ادعا کرد مقصود از گروه متجاوز و ستمگر که عمار را می کشند ، علی(ع) و سپاه اویند که عمار را به میدان جنگ آورده اند.در خاتمه این نکته را هم بیفزایم که:عمار در زیر شکنجه های توانفرسای مشرکان، چنان وضع روحی اش به هم ریخت که بدون اراده، و بی آنکه بفهمد چه می گوید، آنچه را مشرکان از او می خواستند بر زبان راند؛ و به اصطلاح «کفر گفت.» و سپس که رهایش کردند، گریه کنان به نزد پیامبر(ص) آمد، و از اینکه در زیر شکنجه و بی اختیار، سخنانی نامطلوب به زبان آورده بود اظهار ناراحتی کرد. اما پیامبر(ص) دست بر چشم او کشید (اشکهای او را پاک کرد) و به وی فرمود: اگر باز هم (در شرایط اضطراری قرار گرفتی و) مشرکان به سراغ تو آمدند و از تو خواستند همانچه را قبلاً گفته بودی بگویی، باز هم بگو. (إن عادوا لک فعد لهم بما قلت) و در برابر کسانی که عمار را به خاطر آن سخنان ناخواسته به کفر متهم داشتند، پیامبر(ص) فرمود: کلا إن عماراً ملئ ایمانا من قرنه الی قدمه و اختلط الایمان بلحمه و دمه (هرگز! به راستی که عمار، از فرق سر تا نوک پا مملو از ایمان است؛ و ایمان با گوشت و خون او آمیخته است.) سپس برای تأیید عمل عمار در برابر دشمنان، آیهء کریمهء 106 از سورهء مبارکهء نحل نازل شد که حاکی است آنچه عمار از سر اکراه به زبان آورد، کمترین آسیبی به ایمان استوار و اطمینان قلبی او نسبت به حقیقت نرسانده است.بدینگونه از برکت سخنانی که عمار بدون اراده و ناخواسته و از سر اضطرار به زبان آورد، آیتی از قرآن نازل شد؛ و مبدأ تقیه تثبیت و مقرر گردید؛ و تکلم به سخنانی برخلاف اعتقاد خود در هنگام مواجهه با فشار دشمن، عملی مشروع و پسندیده شناخته شد. فلا یحزنک قولهم إنا نعلم مایسرّون و مایعلنون – از سخنان آنان اندوهگین مشو که ما آنچه را پنهان می دارند و آنچه را آشکار می نمایند می دانیم.منابع : اعیان الشیعه ، سید محسن امین ، ج 8 ، صص 5 – 372 ؛ جامع الروات ، محمد اردبیلی ، ج 1 ، صص 182 ، 614 ؛ مجالس المؤمنین ، قاضی نورالله شوشتری ، ج 1 ، صص 16 – 208 ؛ المیزان ، محمدحسین طباطبایی ، ج 14 ، ص 358 ؛ الغدیر ، عبدالحسین امینی ، ج 9 ، صص 15 تا 30 لطفا وصول مقاله را تلفنی اطلاع دهید.

No comments:

Post a Comment