Tuesday, July 21, 2009

گفتگویی کوتاه با مادر سهراب


دیروز رفتم منزل سهراب اعرابی. اولین عید بود و رسم است در خانواده ای اگر کسی فوت می کند اولین عید به دیدن صاحب عذا می روند. با دو تا از دوستام رفتم. ناصر تقوایی هم اونجا بود. مادر سهراب گوشه سالن بود و خیلی جدی و محکم با بقیه صحبت می کرد. مقداری نشستیم و دیدیم که داره کم کم شلوغ می شه تصمیم گرفتیم که بریم. رفتم که از مادر سهراب خداحافظی کنم اول نمی دونستم واقعا به مادرش چی بگم وقتی دید ما داریم می ریم خودش پا شد که از ما خداحافظی کنه در حالی که اصلا مارو نمی شناخت. از ما تشکر کرد که اومدیم. من هم یک بار دیگه بهش تسلیت گفتم وعید رو بهش تیریک گفتم. با تحکم گفت: من عید ندارم. من به بقیه هم گفتم من تا وقتی اینجوریه وضعیت هیچ عیدی ندارم. حتی عید نوروز! البته این جریان تا عید نوروز طول نمی کشه.

No comments:

Post a Comment